درتکرار این واقعیت هیچ نباید تردید کرد که درک وقایع گذشته بر میهن ما از سال 79 میلادی تا کنون بدون درنظرگرفتن اوضاع جهانی و خصوصا بدون در نظر داشتن نیات و اهداف ترکهای عثمانی و تلاشهای مخفیانه وآشکار ایشان برای تحت استیلا درآوردن و یا حداقل نابودکردن ایران بی نتیجه و دورازعقل خواهد بود،چنانچه تمامی تحلیل های ارائه شده که این دو عامل درآن موردنظرقرار نگرفته بی نتیجه ودر حد انشاءنویسی باقی مانده.
*
برای شناخت عامل نخست که اوضاع جهانی باشد میبایست به نحوه و نسبت چیده شدن مهره ها در صحنه سیاست بین الملل در آن روز دقت نموده ونقشی را که رژیم پهلوی درمنطقه داشته بخوبی درک نمود. عامل دوم که متاسفانه مجبوریم مرتبا ازآن یادکنیم ترکهای عثمانی هستند که بعنوان یک مجموعه صاحب مشخصات غیرانسانی وحتی گاه ضدانسانی به هیچ روی نباید فراموش گردند.بررسی دقیق تاریخ ورفتارشناسی ترکها نتایج بسیار تکان دهنده ای به همراه دارد که با ترفندهای گوناگون از چشم خصوصاایرانیان پنهان گردیده است.ترکها بدلائل بسیار روشن ژنتیکی -که به همراه خود برای ایشان ضریب هوشی رقت آوری داشته- تمامی ناکامی های خوددر طول تاریخ پرازخون وغارت خویش را متوجه اقوام متمدنی میدانند که بدون جنگ و خونریزی در تعالی فرهنگ انسانی نقش اساسی داشته اند.دربرخی بیماریهای روحی نیز مشاهده میشود که بیمار برای فرار از قبول عدم توانائیهایش درکسب موفقیتها، همواره دیگران را عامل ناکامیهای خویش جلوه میدهد.این از پرتکرارترین مواردی است که در داخل ترکها میتوان مشاهده نمود.که البته بدلیل یک عنصر دیگر که ایشان در روح و ژنهای خویش ناگزیر از حمل آن بوده اند ، تمایل ایشان به خونریزی خشونت و در یک کلمه نابودی دیگران است.-همان دیگرانی که بدون هیچ زحمت تنها با تکیه بر خصوصیات انسانی و متمدنانه خویش پیشرفت و اعتلا نموده اند.این چیزی بوده که در طول حیات این قوم بزرگترین درد وغصه ایشان را تشکیل میداده.زمانی با توجه به شرایط روز میتوانستند سوار بر مرکبهای خود به راست و چپ خود حمله کرده پس از قتل و غارت به سراغ جاهای دیگر روند اما با گذشت زمان مجبور شده اند ظاهر خودرا تغییر داده و به راههای جدید رجوع کنند تا همان اهداف را پیگیرند. ایران بزرگترین درد ترکها در طول حیات ایشان بوده ،ایرانی که از هر جهت با سرعت حیرت آور بسوی تعالی پیش میرفته اند.
*
شکست مفتضحانه حملات نظامی عثمانی در زمان صفوی که منجر به فروپاشی امپراطوری قتل و غارت ایشان شد آنها را وادار نمود تا با ظاهر دوستی و این باربا هدف اشغال ایران با بدست آوردن حکومت آن به میدان آیند.این روندیست که دیر یا زود میبایست مورد توجه همگان قرار گرفته بررسی گردد که روشهای دستیابی آنها به حکومت ایران با نابود کردن رژیم پهلوی چه بوده است.اینکه امروز درهرفرصتی مسئولان حکومت ترکیه با ریشخند درمیان هموطنانشان میگویند ما دیگر ایران را به ایرانیان بازنخواهیم داد نه تنها نشان دهنده بزرگترین ننگی است که تاریخ ایران بیاد دارد بلکه زنگ هشداری است تا همگان در ایران چشم از شامورتی بازیهای رسانه ها و افراد وابسته به دست نشاندگان و جنگهای زرگری آنها برداشته ،به عقل خود تکیه کرده و با ترمیم همه آنچه باعث تفریق بین ما شده ایران را از بزرگترین ننگ تاریخش نجات دهند.